مدیریت از دیدگاه امام رضا(ع)

10

 ضرورت مدیریت

مطالعه در تاریخ زندگی بشر و روابط اجتماعی، ضرورت این اصل را به اثبات می رساند و مؤید این واقعیت است که اصل مدیریت لازمه هر جامعه می باشد و هرکجا افرادی جمع شده اند تا زندگی خویش را بر اساس همکاری و تعاون تکمیل کنند نیاز به مدیر در رأس برنامه های آنان قرار گرفته است و این ویژگی محور و موضوع حرکت ها و تلاش های آنان بوده است، فضل بن شاذان نیشابوری می گوید درباره ضرورت مدیریت از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود:انّا لانجد فرقه من الفرق و لاملّه من الملل بقوا و عاشوا الّا بقیّم و رئیس لما لابدّ لهم منه فی الامر الدین و الدنیا؛(3) به درستی که ما در بررسی احوال بشر هیچ گروه و فرقه ای را نمی یابیم که در زندگی موفق و پایدار باشد مگر بوجود سرپرستی که امور مادی و معنوی (دین و دنیای) آنان را مدیریت نماید، هیچ مکتبی به این روشنی اهمیت مدیریت و رهبری را بیان نکرده که سعادت و پایداری یک ملت را در زندگی دنیوی و امور دینی مرهون آن بداند.

آن حضرت در جای دیگر در سخنی جالب، والی مسلمین و مدیر امت مسلمان را به ستون خیمه تشبیه کرد و فرموده اند: اما علمت انّ والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط من اراده اخذه؛(4) آیا نمی دانی که والی مسلمانان همچون ستون میان خیمه است (که اولاً تمام بار سقف بر روی آن استوار است و ثانیاً مانند نقطه مرکزی دایره شعاعش نسبت به همه جوانب یکسان است) به طوری که هر کس در هر زمان و از هر طرف که اراده کند به او دسترسی خواهد داشت.

امام اگرچه شرط غلبه بر مشکلات را توفیق الهی می داند ولی تأکید می نماید این باور کفایت نمی کند و باید مدیر برای حلّ دشواری ها تلاش کند:

من سأل التوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه؛(5) کسی که توفیق از خداوند بخواهد ولی کوشش نکند(که برناهمواری ها غلبه یابد) خود را مورد استهزاء قرار داده است.

مشروعیّت مدیر

در بینش شیعه ضرورت مدیریت را باید در اصل استوار امامت جستجو کرد، البته منظور این نیست که این موضوع مهم را در سطح یک مدیریت اجتماعی و سیاسی پایین آوریم، بلکه رهبری امام خیلی والاتر از مسایل اجرایی، اداری و اجتماعی است، اما شجره طیّبه امامت که ریشه در وحی دارد و از نور نبوت تغذیه می گردد و از جویبارهای عصمت استفاده می کند، شاخه های سرسبز، نشاط آور و فرح انگیز خود را بر جامعه بشری می افکند و مدیریت یکی از شاخه های این درخت شکوهمند، تناور و با صلابت است.

مدیریت را اگر این گونه ارتقا دهیم و با امامت مرتبط نمائیم، عوارض و آفاتش کاسته می گردد، حضرت امام رضا(ع) امامت را اساس

اسلام حیات بخش می داند: انّ الامامه اسّ الاسلام النامی.(6) مشروعیت مدیریت در جامعه به این دلیل است که با امامت پیوند دارد و هرگاه این ارتباط قطع شود تمام حرکت ها و خواص خود را از دست می دهد.

حضرت امام رضا(ع) در این باره فرموده اند:

«بوسیله امام نماز و زکوه، روزه، حج و جهاد تمام و خراج و صدقات افزون و حدود و احکام اجرا، مرزها و مناطق حفظ می گردد.»(7) اگر کسی از این ویژگی محروم باشد نه تنها اعمالش ناقص می باشد بلکه خود از حوزه اسلام خارج است هرچند با نام مسلمان در جامعه اسلامی باشد زیرا پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: کسی که بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.(8)

حضرت امام رضا(ع) در تفسیر آیه «والسماء رفعها و وضع المیزان»(9) فرموده اند: میزان امیرالمؤمنین است، خدا او را برای مردم امام (معین) کرده است، پرسیده شد: الّا تطغوا فی المیزان (در میزان سرکشی نکنید)یعنی چه؟ امام فرمود: امام را نافرمانی نکنید، گفته شد: «اقیموا الوزن بالقسط» به چه معناست، امام گفتند: امام را به دادگری برپا دارید (پیروی و یاری کنید) پرسیده شد: ولاتخسروا المیزان یعنی چه امام پاسخ دادند: در حقوق امام کمی و کاستی روا مدارید.(10) در این حدیث میزان و وزن که در کلام وحی آمده به امام تفسیر گردیده است در برخی آیات میزان در کنار کتاب قرار گرفته است.(11)
از آن جا که «وزن» در کتب لغت شناخت

اندازه هر چیز است، مراعات حد تعادل و اعتدال و عدالت از عبارت اقیموا الوزن بالقسطبدست می آید و این نکات رعایت عدالت را در تمام اقوال و افعال انسان ثابت می کند(12) و عدل یعنی چیزی را در جای خود قرار دادن چنانچه حضرت علی(ع) فرموده اند: العدل یضع الامور مواضعها.(13)

امیر مؤمنان عدل را پایه ای دانسته اند که استواری جهان به آن وابسته است و عدالت را مایه پایداری مردمان معرفی کرده اند(14) پس عدل محور ضابطه تشکیل جامعه انسانی و سبب استواری زندگی جوامع است و هم در نظام هستی و تکوین و هم در نظام تشریع این مشخصه مشاهده می گردد و این خود می تواند روشنگر مفهوم سخن امام رضا(ع) باشد که چهره امام را به عنوان میزان در خلقت و جامعه تبیین کرده اند.(15)

آن حضرت فرموده اند: استعمال العدل و الاحسان موذن بدوام النعمه…؛(16) به کار بستن دادگری و نیکوکاری، عامل پایداری نعمت هاست.

مدیر و میزان

حضرت امام رضا(ع) می فرمایند: از جمله (دلیل های پیروی از ولیّ امر) این است که هیچ کدام از فرقه ها و ملت ها دیده نمی شوند که جز به داشتن سرپرست و رئیسی که به دین و دنیایشان رسیدگی کند، باقی مانده باشند. پس در حکمت حکیم روانیست که مردم را از چیزی که ناگزیر باید داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن میسّر نیست محروم سازد.

کسی که به راهنمایی او با دشمنان خود می جنگند و غنائم را تقسیم می کنند و او نماز جمعه و جماعت آنان را برپا می دارد و از تعدّی ستمگران بر دیگران جلوگیری می کند، دیگر این که چون آفریدگان بر حدّ محدودی قرار گرفته و فرمان یافته اند که از این حد در نگذرند تا کارشان تباه نشود، این کار جز به آن میسر نمی شود که برایشان امینی بگمارند، تا آنان را از تجاوز از حدّ و درآمدن به ناحیه ای که برای ایشان ایجاد خطر کند باز دارد.(17)

آری امام میزان و معیار پیاده کردن حق و عدل است، پس امین اموال اشخاص و اعراض و نفوس است و چون بر کلّ مسایل اجتماعی و اقتصادی، مبادلات، بازار، کارگاهها و مزارع نیک نظارت می کند تا ستم و بیدادی رخ ندهد و غصب، بهره کشی، احتکار، گران فروشی، رباخواری و غبن و دیگر اسباب باطل پیش نیاید.

در این حدیث حضرت امام رضا(ع) معیار و میزان بودن امام و حاکم اسلامی را بطور کلّی برای تمامی بخش های جامعه در امور دینی و دنیایی بیان می کنند، یعنی ضمن آن که مرز دیانت، حدودش، شیوه پیاده کردن آن، توسط امام مشخص می گردد، امور دنیوی را با برنامه ریزی، ارائه ضوابط عدل و حق سامان می بخشد و سعادت همگان را فراهم می سازد.

چون امام معیارهای درست جمع گرایی، زندگی اجتماعی و عوامل استواری جامعه را به مردم می آموزد و آن ها را در متن جامعه عملی می سازد، مردمان را در جامعه ای فداکار، صمیمی و قانون شناس و دادور بار می آورد و آنان را از خودخواهی، سلطه جویی، سودجویی، ستم پیشگی و تجاوزکاری که از عوامل پراکندگی،سستی و تزلزل در جامعه است باز می دارد.(18)

روابط ظالمانه ای که موجب پیدایش حسّ بدبینی، کینه توزی ها، تضادها و رقابت های ناسالم است با حضور امام که میزان عدل است برچیده می شود به همین دلیل امام رضا(ع) می فرمایند: ما سرپرست مؤمنان هستیم که به سود آنان حکم می کنیم و حقوقشان را از ستمگران می ستانیم.(19)

پس بیشترین بخش در فلسفه سیاسی که هشتمین فروغ امامت ترسیم می کند و قلمرو مسؤولیت مدیران و کارگزاران نظام اسلامی را ترسیم می کند به برقراری عدالت اجتماعی و سامان بخشیدن به مسایل اقتصادی، رفع ستم و استضعاف اقتصادی اختصاص دارد.

حتی در حدیثی پرداخت بدهی افرادی که از پرداخت آن ناتوان هستند از وظایف کارگزار شمرده شده است: مردی از امام رضا(ع) پرسید: فدایت شوم، خدای متعال می گوید: فنظره الی میسره(پس مهلت داده می شود تا گشایشی پدید آید) منظور از این مهلت دادن(نظره) چه می باشد، آیا حدّ و تعریفی دارد که معلوم گردد به آن کس که در عسرت است تا چه اندازه باید مهلت دهند در صورتی که مال مردی را گرفته و خرج خانواده خود کرده و او را محصولی نمی باشد که منتظر رسیدن آن باشد وطلبی ندارد که چشم به راه دریافت آن بنشیند و اموالی در جایی ندارد که انتظار رسیدن آن را بکشد؟ امام در پاسخ فرمودند:آری چندان مهلت می دهند تا خبر آن به امام برسد و امام به جایش طلب وی را از سهم بدهکاران (که درزکات هست) می پردازد، به شرط آن که مال وام گرفته را در مسیر معصیت و خلاف خرج ننموده باشد.(20)

مدیر و کارکنان و نیروی انسانی

مدیر غالب طرح ها و برنامه های مدیریت را از طریق همکاران اجرایی می کند و در واقع تمام افرادی که در سازمان ها، نهادها و تشکیلات دولتی مشغول کارند کارگزاران مدیرند و بازو و عاملی برای وی می باشند، در فرهنگ اسلامی نقش همراهان و یاران در ترویج و گسترش اندیشه های الهی از موقعیتی ویژه برخوردار است، مدیری که به اخلاص، کمال خواهی، دل سوزی، صداقت گویی و درستی مزیّن می باشد در چهارچوب ضوابط ارزشی و با رعایت اصل فطرت و کرامت های انسانی اندیشه ها و طرح های مفید، سازنده، رشد دهنده و اصلاحی را به دست همکاران مؤمن، متعهد و دارای وجدان دینی و اخلاقی می سپارد و از آنان می خواهد به عنوان تکلیف شرعی در گسترش و اجرای آن ها بکوشند. حضرت عیسی به کمک اصحاب خاص خود که حواریون نام داشتند آئین یکتاپرستی را پیش برد و نسبت به گسترش آن در جوامع کوشید، این افراد از شاگردان شایسته آن حضرت بودند که در اثر مجاهدت های طولانی و تزکیه درونی به مقام والایی رسیده بودند.(21)

حضرت امام رضا(ع) فرموده اند: به این جهت شاگردان عیسی(ع) را حواریون گفته اند که موفق شدند از طریق جهاد با نفس به مقام اخلاص دست یابند و درون را از کدورت پاک کنند و نیز به وسیله موعظه و تذکر دیگران را از تیرگی های زشت گناهان بشویند.(22)

آن پیامبر الهی در منصب رهبری الهی و مدیریت هدایتی و ارشادی جامعه چنین افرادی را برگزید تا به کمک آن ها جامعه را به فضیلت آراسته نماید و خلاف ها را از آنان دور کند.

در نهضت عظیم رسول اکرم(ص) مهاجرین و انصار به عنوان بازوان پرتوان پیامبر در پیشبرد برنامه ها و اهداف اسلامی نقش ارزنده ای عهده دار شدند و در شرایطی سخت و آشفته، بار سنگین اجرای احکام الهی را در بعد تبلیغ و عمل و در میدان های فرهنگ، معرفت و جهاد بر دوش جان کشیدند، همان ها که خداوند آنان را پیشگامانی نامید که در صدر اسلام در ایمان سبقت گرفتند و آنها که به نیکی از آنان پیروی کردند، پروردگار از آنان خشنود و آنها نیز از خداوند خشنود شدند.(23)

امام رضا(ع) در سیره عملی خویش مراقب کارکنان و خدمتگزاران بود، ابراهیم بن عباس می گوید هیچ گاه ندیدم که امام ابوالحسن الرضا(ع) کلمه ای به زیان کسی بر زبان آورد و نه سخن کسی را پیش از پایان آن قطع کند و نه حاجت کسی را که به ادای آن توان داشت ردّ کند، هیچ موقع نزد کسی که در حضورش نشسته بود، پایش را دراز نکرد و بر متکا در برابر افراد تکیه نداد به دوستان و کارگزارانش هرگز سخنی ناشایست نگفت و چنان بود که هرگاه به خلوت می رفت و سفره غذای خویش را می گسترانید همه کارکنانش را بر سر آن می نشانید و حتی دربانان و مهتران را بسیار احسان می کرد و صدقات فراوان می داد و این کار را غالباً در شب های تاریک انجام می داد.(24)

آری این گونه نبود که امام صرفاً از اطرافیان و کارگزاران وظایفی را بخواهد و آنان را ملزم کند که در این راستا از عمق وجود بکوشند ولی از تکریم، تشویق، احترام و رفاه آنان غافل گردد، حرمت همه را در رفتارهای خویش حفظ می کند، عمق توجه امام به اطرافیان و ملازمان در این روایت آشکار می گردد:یاسر می گوید:(در روزی که امام رضا(ع) مسموم گردید و در اثر آن به شهادت رسید) پس از این که نماز ظهر را گذارد به من گفت: ای یاسر مردم (اهل خانه، کارکنان و خادمان) چیزی خوردند؟ عرض کردم ای آقای من! چه کسی می تواند غذا بخورد با این که شما در چنین وضعی به سر می برید در این هنگام بر جای خویش راست نشست و فرمود: سفره را حاضر کنید و همگان را بر سر آن فراخواند و کسی را فروگذار نکرد و یکایک را مورد مهر و محبت خویش قرار داد هنگامی که همه سیر شدند امام (بر اثر تأثیر زهری که مأمون به حضرت داده بود) بیهوش بر زمین قرار گرفت.(25)

این گونه بزرگداشت نیروهای انسانی در سیره امام، شکوفا گردیده است، آن فروغ هشتم در قلمرو اندیشه، تربیت و رفتار چنین معیارهایی را به بشریت آموخت و در میدان عمل خود پیشتاز و تجسّم بخش کامل آن تعالیم بود و به یقین جامعه پیرو مکتبش باید در مناسبات انسانی و برنامه های مدیریتی چنین باشد و این گونه عمل کند.

همزیستی و همگامی با محرومان و رنج دیدگان

محصول روابط اجتماعی و اقتصادی ظالمانه تشکیل طبقات و پدید آمدن یک جامعه با تضادهای اجتماعی آشکار است، امام امتیازات طبقاتی را از بنیاد واژگون نمود، عبداللّه بن صلت می گوید، مردی از اهل بلخ گفت در سفر خراسان با امام بودم، روزی سفره ای انداختند و غلامان سیاه و غیر آنان را بر سر آن فراخواندند(و همه باهم با خود ایشان غذا خوردند) گفتم: ای کاش برای این ها سفره ای جداگانه ترتیب می دادید، فرمود: خاموش باش، خدای همه یکی است، مادر یکی و پدر یکی (پس تفاوت نیست) و پاداش هر کس به کردار او بستگی دارد.(26)

امام در تعالیم والای خویش به کارگزاران و دیگر مسؤولان نظام اسلامی می آموزد هر کسی باید در گام نخست در اندیشه ساختن خود باشد و شایستگی های لازم را در وجود خویش آشکار سازد و با دیگران با تعهد و به خوبی رابطه برقرار کند و خدمتگزار همه مردم باشد.

امام در خراسان تمام اموال خود را در روز عرفه (میان مردم و نیازمندان) تقسیم کرد، در این هنگام فضل بن سهل گفت: این کار با خسران توأم است، حضرت فرمود: بلکه چنین کاری قرین با غنیمت و منفعت است، آنچه را که برای دست یابی به پاداش الهی و کرامت انسانی بخشیدی زیان و غرامت تلقی مکن.(27)

معمر بن خلّاد می گوید: هنگامی که امام رضا(ع) غذا می خوردند، سینی می آوردند و نزدیک سفره می گذاشتند، آن حضرت به بهترین غذایی که برایش می آوردند می نگریست و از هر خوراکی مقداری را برداشته و در آن سینی می نهادند، سپس دستور می دادند آن سینی غذا را برای بینوایان ببرند امام نمی تواند غذایی را میل کند که محرومان از آن نخورده اند، این شیوه در راستای همان محورهای اصولی در تعالیم الهی امام است که انسان ها ارزشی همانند دارند و باید نیازهای آنان برآورده شود امام فرموده اند: عونک للضّعیف افضل من الصدقه؛(28) یاری به افراد ناتوان از صدقه در راه خدا برتر است.

حتی در تعالیم رضوی کاری که خدمت در دربارها را جبران می کند و عمل نامشروع کمک به ستمگران را محو می سازد، یاری رساندن به مردم و گره گشایی از کار آنان است، حسین انباری می گوید: مدت چهارده سال به امام رضا(ع) نامه نوشتم و از کار در دربار پادشاه اجازه خواستم، امام در جوابم نوشت، نامه ات را خواندم و از هراسی که در این شغل داری آگاه شدم. اگر می دانی که هرگاه معتدی کاری(در دربارها) کردی، طبق دستورات رسول اکرم(ص) عمل می کنی و دستیاران و کاتبان تو از هم کیشان تو خواهند بود و هنگامی که مالی به دستت رسید بخشی از آن را به بینوایان مؤمن می دهی تا بدان اندازه که خود مانند یکی از آنان باشی، اگر این گونه عمل کنی، کار تو در دربار سلاطین با خدمت به برادران دینی ترمیم می گردد و گرنه (خدمت در دربارها) جائز نمی باشد.(29)

امام در حدیث زیر نقش حیاتی کارگزاران نظام اسلامی را چنین ترسیم می نماید:

آن حضرت به مأمون گفت: درباره امت محمد و فرمانروایی که برایشان داری از خدا بترس، زیرا کارهای آنان را تباه کرده ای و کار را به دست کسانی سپرده ای که به غیر حکم خداوند بلند مرتبه داوری می کنند و خود در این سرزمین ماندگار شده و خانه هجرت و محل فرو آمدن وحی را ترک کرده ای و بر مهاجران و انصار با نبود تو ستم می رود و سوگند و پیمان هیچ مؤمنی را نگاه نمی دارند و روزگار بر مظلومان به سختی می گذرد و آنان برای زندگی به هزینه ای دسترس ندارند و کسی را نمی یابند که نزد او از اوضاعی که دارند شکایت کنند.(30)

ماجرای این حدیث آن است که روزی مأمون خدمت امام رفت و با خود نامه ای طولانی داشت که متن آن را برای حضرت خواند، در آن مکتوب آمده بود که برخی روستاهای کابل به دست لشکریان اسلام فتح گردیده است وقتی خواندن آن خاتمه یافت امام فرمودند آیا فتح مناطقی از قلمرو شرک و کفر تو را خرسند ساخته است، مأمون پرسید آیا این خبر شادمانی ندارد که امام مطالب فوق را فرمودند و به او تأکید کردند تو عدالت را در داخل سرزمین های اسلامی برقرار کن و فقر و محرومیت را از ریشه برانداز و به گرفتاری های مردم رسیدگی کن که این مایه خشنودی و خوشحالی یک حاکم اسلامی است نه کشورگشایی و فتوحات تازه و افزون بر قلمرو جغرافیایی.(31)

امام از سویی تصریح می نمایند که بر اثر عواملی، افرادی در جامعه زندگی می کنند که از نظر سلامتی مشکل دارند و پدیدآمدن آنان بر اثر بیماری، سالخوردگی، حوادث طبیعی و جنگ ها طبیعی است امّا بقای آنان به همان حال نگران کننده از نظر اسلام محکوم است، باید کارشان را در کمترین زمان سامان داد و از تعهد و تکلیف انسانی و حکومتی در این زمینه فراموش نکرد و ضرورت دارد کار این گونه افراد درست شود تا از آن وضع آشفته رهایی یابند:

«…لان اللّه کلّف اهل الصحه القیام بشأن اهل الزمانه و البلوی»(32)

یعنی خداوند توانمندان (آنان را که امکانات، قدرت و شرایطی را در اختیار دارند) مکلف کرده است که امور زندگی بیماران از کار افتاده و بلا دیدگان را سامان دهند.

که این کلام سخن حضرت علی(ع) را به اذهان متبادر می نماید:

«اللّه اللّه فی الطبقه السّفلی من الّذین لاحیله لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البؤسی و الزّمن»(33) خدا را خدا را در کار فرودستان یعنی بینوایان و نیازمندان و فقیران و بیماران زمین گیر که هیچ کاری از دستشان برنمی آید.

امام رضا(ع) در سخن دیگری از این واقعیت بیشتر پرده برمی دارد و با صراحت افزون تری مسؤولیت کارگزاران مسلمان را مطرح می فرمایند:

اگر زمام حکومت را در دست گیرم غذای ساده تر و کم ارزش تری (نسبت به زمان زمامداری) خواهم خورد و لباس خشن و زبر(پس از لباس های نرم) در برخواهم کرد و (پس از آسایش) با سختی و مشقّت خواهم زیست.(34) و باز این کلام گهربار مؤیّد کلام با کرامت حضرت علی(ع) که فرموده اند:خداوند مرا برای مخلوقات خودش امام قرارداد پس بر من واجب ساخت که درباره خودم و خوردنی و نوشیدنی و لباس هایم، همچون ناتوان ترین مردم زندگی کنم تا فقیر به فقر من اقتدا کند و ثروتمند به سرکشی برنخیزد.(35)

حضرت امام رضا(ع) از دیدگاهی دیگر رسیدگی به اوضاع مسلمانان را مورد تأکید قرار می دهد و آن این که هر فردی از کارگزاران با مردمان تحت قلمرو خویش برادر دینی هستند و از این منظر باید با آنان به برابری و برادری رفتار کنند در هر چیزی که برابری در آن رواست.(36)

در روایتی آن حضرت از اجداد خود نقل می کند که در نظر پیامبراکرم(ص) برترین مسلمان کسی است که بهتر و بیشتر از دیگران به بخشش اموال و کمک رسانی اجتماعی اقدام کند و خیرخواه ترین افراد نسبت به برادران خود و جامعه اسلامی باشند.(37)

اصولاً حضرت امام رضا(ع) برادری را که به همیاری و مساوات در مسایل اجتماعی و اقتصادی نینجامد، رد می کند: آن امام همام خطاب به اسماعیل راوی حدیث از امام باقر(ع) نقل کرده است: ای اسماعیل، آیا در میان آشنایان خود چنین دیده ای که هرگاه کسی جامه ای ندارد و دیگری آن را اضافه دارد، به او بدهد، گفتم نه، فرمود: اگر کسی پوششی دارد و برای دیگری می فرستد تا او نیز پوشش داشته باشد، جواب دادم خیر آنگاه امام (به نشانه ابراز تأسّف عمیق) دست بر زانوی خویش زد و فرمود: این ها برادر یکدیگر نمی باشند.(38)

توجّه به کرامت های انسانی

از دیدگاه امام رضا(ع) وظایف کارگزاران و دست اندرکاران نظام اسلامی در برخورد با برادران مسلمان خلاصه نمی گردد و آنان باید برای تمامی انسان های تحت قلمرو خود صرف نظر از مرام و مسلکی که دارند کرامت قایل گردد و حقوق افراد غیر مسلمان را هم در نظر گیرند.

این دقت و تأکید تا آن جاست که امام رضا(ع) اجازه نمی دهد یک فرد ذمّی که دینی غیر اسلام اختیار کرده است آزادی فرزندش را با امور مادی معاوضه کند و آزادی اش به جرم این

که گرسنه است و مجاز نمی داند به بهانه رفع احتیاجات اقتصادی کسی برده شود و اختیارات خدادای او سلب گردد.

زکریا فرزند آدم می گوید: از حضرت امام رضا(ع) پرسیدم مردی از اهل ذمّه(غیر مسلمان ساکن در سرزمین های اسلامی) که به فقر و گرسنگی مبتلا شده بود فرزندش را آورد و گفت: فرزندم مال تو او را خوراک بده و او برده تو باشد، امام فرمود:(انسان) آزاد خریده و فروخته نمی شود این کار شایسته تو نمی باشد. از دمیّان نیز روا نخواهد بود.(39)

نقل کرده اند مرد سالخورده نابینایی به گدایی مشغول بود، حضرت علی(ع) پرسید این کیست گفتند ای امیرمؤمنان(ع) مردی نصرانی است، آن امام پرهیزکاران فرمود: از او چندان کار کشیده اید تا کهنسال و ناتوان شد، حال به او چیزی نمی دهید، مخارجش را از بیت المال مسلمین بدهید.(40)

منطق آن حضرت در نامه ای به مالک اشتر این است: مردم یا برادر دینی تو هستند یا نظیر نوعی تو(41) و نیز امام حسین(ع) تأکید می کردند: کار نیک همچون رگبارهای تند است که همه را در بر می گیرد نیکوکار و بدکار(42)، امام صادق(ع) فرموده اند: سه چیز است که تمام مردم بدان ها نیاز دارند(و باید همه از آن ها برخوردار گردند) امنیت، عدالت و رفاه.(43)

حضرت امام رضا(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند: اوج خردمندی بعد از ایمان به خدا دوستی با مردم و نیکوکاری نسبت به هر انسان نیکوکار و بدکاری است.(44) آن فروغ فروزان خطاب به علی بن شعیب فرمود: کسی از همه مردم بهتر زندگی می کند که دیگران در زندگی او شریک باشند.(45)

آن حضرت از پدران خود، از امام علی(ع) نقل نموده اند که پیامبر اکرم(ص) فرمود: نیکی کن نسبت به افرادی که شایسته اند و آنان که این گونه نمی باشند(اگر به انسان) خوب و شایسته ای دست نیافتی، تو خود سزاوار نیکوکاری (و دست یازیدن به کار خیر) هستی.(46)

اباصلت می گوید: به امام رضا(ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا این موضوع چیست که شما فرموده اید مردمان بردگان شمایند، امام پاسخ داد: خداوندا تو گواهی که من هیچ گاه چنین سخنی نگفته ام و از هیچ یک از پدرانم نیز نشنیده ام که چنین گفته باشند، پروردگارا تو به ظلم هایی که از این امّت بر ما رفته است آگاهی داری و این (تهمت) از آنهاست.(47)

امام رضا از اجداد خود از امام علی(ع) نقل کرده است که مسلمانان به پیامبر اکرم(ص) گفتند: ای فرستاده الهی اگر کسانی را که در حوزه قدرت تو هستند در پذیرش اسلام مجبور کنی، نفرات ما زیاتر می گردد و در برابر دشمنان قوی می شویم، پیامبر فرمود: من هیچ گاه با انجام دادن کاری که بدعت است و درباره اش دستوری نرسیده است به دیدار خدای بلند مرتبه نخواهم رفت، من از زورگویان نمی باشم.(48)

در این روایت حضرت امام رضا(ع) آزادی اراده و انتخاب انسان را مورد توجه قرار می دهد، آدمی باید خود ایمان را برگزیند و با این گزینش شایسته رسیدن به پاداش می گردد، این تعلیم عظمت ارزش انسان حقوق و حرمت او را روشن می سازد.

یاسر می گوید: نامه ای از نیشابور به این مضمون به مأمون رسید: مردی مجوسی در لحظات آخر زندگی وصیت کرده است اموال زیادی از دارائی اش را میان بینوایان تقسیم کنند، قاضی نیشابور آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است، مأمون خطاب به امام رضا(ع) گفت: ای سرورم در این باره چه می فرمائید، امام فرمود: (اگر چه) مجوسیان به بینوایان مسلمان چیزی نمی دهند (امّا) نامه ای به آن قاضی بنویس تا همان مقدار از مالیات های مسلمانان بردارد و به بینوایان مجوسی بدهد.(49)

ریّان فرزند شبیب می گوید از حضرت امام رضا(ع) پرسیدم: خواهرم وصیت کرده است برای گروهی از مسیحیان (که به آنان اموالی بدهم) ولی من می خواهم آن را به گروهی از افراد مسلمان بدهم امام فرمود: وصیت را به همان صورت که هست اجرا کن، خداوند متعال گفته است: گناه آن بر کسانی است که آن (وصیت) را عوض کنند و تغییر دهند.(50)

مدیر مذموم

حضرت امام رضا(ع) می فرمایند:خمس من لم تکن فیه فلاترجوه لشی ءٍ من الدّنیا والآخره من لم تعرف الوثاقه فی ارومته، والکرم فی طباعه و الرّصانه فی خلقه و النّبل فی نفسه و المخافه لربّه؛(51) پنج چیز اگر در کسی نبود در امور دنیا و آخرت از او انتظار کار نیک نداشته باش: اصالت خانوادگی، اخلاق نیکو، پایداری در خلق و خوی، بزرگواری روح و کرامت نفس و پرهیز از پروردگارش. مدیری که از این خصال بهره ای ندارد نه تنها در کارهای خود موفق نخواهد بود و مردم به خیرش امیدی ندارند بلکه برای اقشار جامعه کارشکنی بوجود می آورد و به فردی دردسر ساز و مشکل آفرین تبدیل می گردد و سطح نارضایتی های عمومی را افزایش می دهد دست اندازی به منصب مدیریت به عنوان ریاست و نه برای خدمت انحطاط و هلاکت هرچه بیشتر را رقم می زند. مردی خدمت امام رضا(ع) درباه شخصی که این مقام را وسیله ای برای ارضای خودخواهی های خویش می دانست سخن به میان آورد و عرض کرد او در چنین مسندی ریاست طلبی را بر خدمت ترجیح می دهد. امام در مثالی قابل درک عموم فرمودند:

چنین ریاستی برای دیانت و اعتقادات مسلمانان زیان بارتر از آن است که دو گرگ گرسنه در میان گله گوسفندی بیفتند که چوپان نداشته باشد،(52) در واقع در این بیان پرمعنا و در عین حال ساده، امام مدیر را همچون چوپانی امانتدار برای حفظ منافع مردم به حساب می آورد و هرگاه به جای چوپان، گرگ هایی بر امور مردم مسلط گردند، فاجعه ای بزرگ در عرصه مدیریت پدید می آید و زمینه زیان بار فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی جامعه فراهم می گردد، از نظر امام صادق(ع) حتی اراده و تفکر چنین مدیریتی هلاکت به شمار می آید: «من اراد الرئاسه هلک»(53) حضرت امام رضا(ع) تأکید نموده اند: ولایفرض اللّه العباد طاعه من یعلم انّه یظلّمهم و یغویهم؛(54) خداوند بر بندگان خود پیروی کسی را واجب نمی کند که می داند بر آن ها ستم کرده و گمراهشان می نماید، پس دستورات مدیری که از مسیر شرع و دیانت، قانون و عدالت خارج گردیده قابل اطاعت و اجرایی کردن نمی باشد و بر نیروی انسانی که در اختیارش می باشد فرض است که از پیرامون چنین مدیری پراکنده شوند و مردم نیز نباید از توصیه ها، بخشنامه های باطل و بیهوده و ظالمانه اش متابعت کنند.(55)
در کلام گهربار دیگری امام هشتم چنین درّ افشانی کرده اند:

لم یخنک الامین ولکن ائتمنت الخائن؛(56) انسان امین به تو خیانت نکرده است بلکه تو به خائن اعتماد کرده ای، بسیاری از عقب ماندگی ها و نارسایی ها از مدیریت های ظاهرساز اما خائن و نقشه های خائنانه آنان ریشه می گیرد، تکیه بر چنین کارگزارانی فسادهای مالی، کم فروشی، غصب اموال، احتکار، رباخواری،بهره کشی و تضاد طبقاتی را بوجود می آورد.

خائن های خادم نما بر حسب ظاهر طرح ها و نقشه هایی ارائه می دهند که می تواند در نظر افراد سطحی نگر سازنده جلوه کند و به صلاح جامعه شناخته شود اما با اجرای آن ها زیان باری و عوارض سوء آن ها آشکار می گردد.

بدین جهت مدیران دل سوز، متعهد و مؤمن و نیز برنامه ریزان متدین باید از نیّت های شوم مدیران خائن و وابسته پرده بردارند و با منطق استدلال، دلایل علمی و اصول فنی و تخصصی زیان کارشان را برای مردم روشن نمایند.

از شگردهای این خائنان آن است که طرح ها و برنامه های مترقی و سازنده را با نیرنگ هایی خاص، از مسیر اصولی و درست خود منحرف می کنند و در نتیجه آن طرح مفید را با شکست روبرو می سازند، به عنوان نمونه اگر قانونی ارائه شود که بر اساس مفادّ آن، اقشار جامعه امنیت اقتصادی داشته باشند و احساس کنند که میدان برای تولید، کار، هنرمندی و فعالیت های صنعتی باز است و می توانند به کارهای سازنده روی آورند و جامعه را از محرومیت برهانند، این کارگزاران خائن وارد میدان می گردند و مفهوم و موضوع کاربردی آن قانون سازنده و حیاتی را منحرف می کنند و آن را به نفع زالوهای اجتماعی و سرمایه داران وابسته تفسیر می کنند، همچنین اگر طرحی برای محدودیت نقشه های محتکران، گران فروشان و رباخواران تدوین و ارائه گردد تا جامعه به سوی امنیت اجتماعی و اقتصادی سوق یابد، در مفهوم و مسیر اجرایی آن انحراف ایجاد می کنند و در نتیجه مأموران به جای آن که به سراغ این آفت ها و غدّه های سرطانی بروند در صدد محدود کردن سرمایه های مفید و سازنده هستند و تولید کنندگان اصلی و نیروهای کارآمد و مفید را دچار مشکل می کنند و درست بر عکس، حاصلی شوم و نگران کننده بوجود می آورند و در نتیجه بخش های اقتصادی خیراندیش و متعهد به حقوق جامعه و طبقات مصرف کننده و مقررات دولت را به ورشکستگی می کشانند بخش های قدرتمند و سرمایه های کلانی را که بذر فساد و خلاف می افشاند بی رقیب می سازند که جز به غارت امکانات فکری، فرهنگی و مادی مردم به چیزی نمی اندیشند.(57)

و تاره وقتی قوانین قضایی به سراغ آنان می آید و قاضی می خواهد آنان را به این جرم سنگین محاکمه کند می گویند ما قصد اصلاح داشته ایم، قرآن چه نیکو فرموده است: واذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالو انّما نحن مصلحون؛(58) وقتی به ایشان گفته می شود در زمین فساد و تباهی نکنید (در جواب) می گویند ما اهل صلاح هستیم.

حضرت امام رضا(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: از ما نیست هر کس که در کار مسلمانی غش به کار برد یا به او زیان رساند و یا با او به نیرنگ رفتار کند(59) که این سه آفت در یک مدیر خائن دیده می شود.

تباه کاری و ندانم کاری

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در حدیثی درخشان این گونه به واقعیتی تلخ تصریح فرموده اند:

انّ اللّه یبغض القیل و القال و اضاعه المال و کثره السّؤال؛(60) به درستی که خداوند قیل و قال(گفتار بی فایده و شعار دادن) و تباه سازی اموال و زیاد درخواست کردن را دشمن می دارد.

در مسایل مدیریتی تباه کاری به دلایلی روی می دهد گاهی بر اثر اسراف و یا مصرف بیش از اندازه بودجه های کشور در امور غیر ضروری و در مواقعی نبودن توانایی ها، مهارت ها و تخصّص می تواند چنین فاجعه ای را بوجود آورد، در مواقعی دست اندرکاران یک تشکیلات اجرایی چنان افراطی به مسایل مذهبی و عبادی و زهدهای صوفیانه گرایش نشان می دهند و در این گونه مسایل به گونه ای زیاده روی می کنند که از واقعیت های مسلّم اجتماعی، نارسایی های اقتصادی غافل می گردند و بر اثر کوتاهی و سهل انگاری ناخواسته امکانات، ظرفیت ها، استعدادها و سرمایه های ملی و عمومی را ضایع می کنند.

شهید آیت اللّه مطهری تأکید نموده اند فرهنگ و تمدن مسلمانان به دو جهت افول نمود گروهی به مسایل اجتماعی بی رغبتی نشان دادند و از مردم فاصله گرفتند تا به معنویت و معرفت بپردازند و عدّه ای هم دنیاگرایی محض را مورد توجه قرار دادند و هردو گروه فوق رشد و شکوفایی اقشار مسلمانان را به بوته فراموشی سپردند و در نتیجه آنان از توسعه و ترقی و تعالی فکری و فرهنگی بازماندند.(61)

عارف معروف مرحوم آیت اللّه علی قاضی طباطبایی ضمن این که در مسیر معنویت بر اثر تزکیه و عبادت واخلاص مقامات عالی را بدست آورده بود امّا از رسیدگی به مسایل خانواده، اجتماع و فقیران غفلت نداشت و می گفت آدمی که می خواهد خدا را عبادت کند و به دستورات شرعی و دینی عمل کند باید توانایی های بدنی هم داشته باشد، نمی توان آن امکانات مادی را به فراموشی سپرد، سوارکاری به مقصد می رسد که مرکب خوبی داشته باشد و این مرکب هم باید از انرژی و تحرک برخوردار باشد تا بتواند راکب را کمک کند، در این جهان مادی عروج معنوی در شرایط مساعد طبیعی و با فراهم بودن امکانات مادی فراهم می شود بالاتر از همه این سخن ها، فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) است که می فرمایند: فلولا الخبز ما صلّینا ولا صمنا؛(62) اگر نان نباشد نه ما می توانیم نماز بخوانیم و نه قادریم روزه بگیریم.

این که در قرآن اموال سبب قوام و برپایی خوانده شده و در احادیث ائمه هدی بر ضرورت تأمین معاش و امور زندگی مردم تأکید شده است برای عملی گردیدن واقعیت مزبور است، باید شرایط و زمینه های مساعد حیات آدمی فراهم باشد تا قدرت و فراغتی برای سیر باطنی و رشد معنوی به دست آورد و در واقع او باید از نردبان های دنیایی هم برای این ترقی ملکوتی کمک بگیرد.(63)

در فرهنگ رضوی مدیر کم خرد، محروم از تشخیص درست و تخصص لازم مذمت گردیده است:

البرائه ممّن نفی الاخیار…و آوی الطّرداء للعناء…واستعمل السّفهاء؛(64) نفرت و بی زاری از افرادی که نیکان را تبعیدی (و منزوی) کردند و آنان را که رسول اکرم(ص) رانده و لعنت کرده بود در کانون اسلامی پناه دادند(و جذب کردند) و کم خردان و محرومان از تشخیص صحیح را به کار گماردند، جزء اسلام خالص است. این سخن گزیده ای از نامه است که حضرت امام رضا(ع) به درخواست مأمون نگاشته و در آن کلیات اصول و فروع دین را بیان کرده اند.

در این روایت حضرت امام رضا(ع) نابسامانی های اجتماعی و مشکلات نظام اجرایی و اداری را به عللی نسبت می دهد که یکی از آن ها روی کارآمدن جاهلان، ساده اندیشان و غیر متخصّصان است قرآن هشدار می دهد: ولا تؤتوا السّفهاء اموالکم الّتی جعل اللّه لکم قیاماً؛(65) اموال(توانایی های مالی) را که خداوند مایه قوام کار(و سامان یابی زندگی شما) قرار داده است در اختیار کم خردان و نادانان قرار مدهید، رسول اکرم(ص) خطاب به ابن مسعود فرموده اند: هرگاه به کاری دست زدی با دانایی و خردمندی عمل کن و از این که بدون تدبیر و دانایی کاری انجام دهی اجتناب کن زیرا خداوند فرموده اند: چون آن زن مباشید که رشته و بافته خود را پس از تابیدن، پنبه و قطعه قطعه کرد.(66) امیرمؤمنان(ع) نیز سوء تدبیر و کم کفایتی را کلید فقر تلقی کرده اند و حتی عامل هلاکت و نابودی جامعه ای را تدبیر بد دانسته اند.(67)

آن حضرت فرموده اند: اندوه من از این بابت است که بر این امّت کم خردان و بدکاران حاکم شوند.(68)

امام صادق(ع) اعتماد کردن به فرد خیانت پیشه و تباه کننده اموال (ناوارد) را یکی دانسته اند. (69)

یکی از راویان حدیث متذکر گردیده اند: مردی به امام صادق(ع) عرض کرد: چنین درک کرده ام که میانه روی و تدبیر نیمی از کسب و کار است، امام فرمودند:نه (چنین نیست) بلکه تدبیر تمام کسب و کار خواهد بود.(70) آن حضرت در سخنی دیگر تأکید کرده اند: آن کس که سرپرستی اموری از مسلمانان را بپذیرد ولی(به دلیل آگاهی اندک و محروم بودن از مهارت و توانایی علمی و فکری) آن را تباه کند، خداوند او را ضایع می نماید.(71)

گاهی مدیر و کارگزار انسان مهربان و خوبی است، شعارهای جالب و جذّابی مطرح می کند، نیت خیر هم دارد ولی این ها برای اداره جامعه کافی نیست باید کوشید با روش های علمی و درست و استفاده از تجربه های اهل فن مشکلات را بر طرف کرد. خودمحوری و اتکا به آگاهی های اندک و آزمون و خطاهای مستمری را بوجود می آورد که صدمات و لطماتی را متوجه همین مردمی می کند که ما به آن ها ارادت می ورزیم و دوستشان داریم، ارتباط مردم با دولت ضرورتی اجتناب ناپذیر است ولی زیاده روی در آن نیز کارگزاران را از برنامه ریزی های ریشه ای و اساسی و جهت دهنده دور می کند و این روند مثل آن می ماند که یک خلبانی که باید هواپیما را در مسیری درست هدایت کند بیاید از مسافران پذیرایی گرمی کند و عواطف و احساسات خویش را به آنان بروز دهد، آن خلبان اگر واقعاً دوستدار جان مردم است باید در کابین مخصوص قرار گیرد و هواپیما و سرنشینان آن را به سلامت به مقصد برساند.

در مواقعی به دلیل ضعف کارشناسی ها و مهارت ها امور اساسی و بنیادی زاید و اضافی تلقی می گردد و کارگزار کم تشخیص و ناتوان فکری احساس می کند برخی امکانات و تشکیلات مزاحم اوست و لذا به حذف آن ها اقدام می کند این تصمیم نادرست همچون کسی است که برای کم کردن وزن بیاید اندام های حیاتی بدن را بردارد یا آن که راننده ای آمپر اتومبیل را کنار بگذارد و یا برای آن که راحت رانندگی کند،علائم راهنمایی و رانندگی و هشدارهای نصب شده بر سر راه خود را از جای خود بردارد، مدیر توانمند کسی است که از ظرفیت های موجود با رعایت قوانین و در نظر گرفتن وضع مردم حداکثر استفاده اصولی و درست را نماید و جامعه را به سوی توسعه ای پایدار، رفاهی همه جانبه و امنیتی پایدار سوق دهد.

نگاه عقلانی، در نظر گرفتن واقعیت ها و استفاده از نیروهای متخصص، این مسیر را هموار می کند.

تکاثرطلبی و فزون خواهی

حضرت امام رضا(ع) در نامه ای که برای مأمون نگاشته اند فرموده اند: از موارد اسلام خالص بیزاری از کسانی است که اموال را منحصر به خود می کنند.(72)

در پرتو این تعالیم به چنین خصلت هایی در اخلاق انحصارطلبان و فزون خواهان دست می یابیم: تمایل به سودجویی در برابر طلب پاداش و قرب الهی، ترک نیکوکاری و احسان و خیرخواهی، رعایت تعهدهای فامیلی نه به منظور صله ارحام بلکه برای تحکیم پایه های قدرت طلبی، بخل و خسّت در برابر انفاق، گشاده دستی و سخاوت، حرص و طمع در برابر گذشت و ایثار مالی، انحصارطلبی در برابر نوع دوستی، ترک تعهد و مسؤلیت شناسی.(73)

حضرت امام رضا(ع) دلایل تکاثرطلبی را این گونه بیان کرده اند:

لایجتمع المال الّا بخصال خمسٍ: ببخل شدید، و املٍ طویل و حرص غالب و قطیعه الرحم و ایثار الدنیا علی الآخره؛(74) مال دنیا جمع نگردد مگر در سایه پنج صفت: بخل زیاد، آرزوهای طولانی، حرص غلبه یافته بر آدمی، ترک صله رحم، دنیاطلبی و فراموشی آخرت.

از دیدگاه امام حکمت وجودی نظام اسلامی و دولت نظارت بر بخش های گوناگون اقتصادی و اجتماعی است که مبادا تباهکاری و فزون طلبی اوج گیرد.

چه اگر چنین نمی بود هیچ کس لذت جویی و سودمندی خود را به خاطر جلوگیری از تباه شدن دیگران فرو نمی گذاشت، پس برای مردمان سرپرستی قرار داده شده تا از فساد و تباهی بازشان دارد و حدود و احکام را میان ایشان اقامه کند.(75)

امام مشکل اساسی یک نظام اجرایی معیوب و آفت زده را چنین بیان فرموده اند: اموال را میان ثروتمندان به گردش گذاشته است (افراد غنی سرمایه های اصلی را در اختیار گرفته اند) مردم به سود خواری تمایل پیدا کرده اند، از گناهان کبیره کاستن(از کار و کالای

مردم) است و خیانت به آنان، کسانی که با خودکامگی اموال عمومی را به خود اختصاص داده اند.(76)

وقتی چنین روش هایی از عملکردهای حکومت های طاغوتی و غیر دینی به حساب آمد و بیزاری از آن ها تکلیف اسلامی است می توان به این واقعیت پی برد که چقدر خود این تکاثرطلبی و یا زمینه دادن به فزون خواهان به هر روش و شیوه ای که باشد و به دست هر کس انجام گیرد چقدر قباحت دارد.

هر برنامه و روشی که اموال را از عمومیّت و بهره برداری عمومی بیندازد و به جمع معدودی از خواص و اشراف و به تعبیر قرآن ملأمترفین و مسرفین سرازیر سازد محکوم و غیر اسلامی است، آزادی محض اقتصادی و عدم کنترل دولت ها و رهاسازی بدون نظارت بخش خصوصی موجب می گردد که امکانات مختص عموم در دست اهل تکاثر قرار گیرد و با ادامه این وضع روند مذکور که ضد حق، عدل و تعالیم ائمه است به تهیدستی مردم، تورّم زیاد، مشکلات اقتصادی و افزایش فقیران و نیازمندان منجر گردد.

امام هشتم فرموده اند: بیزاری از افرادی که به آل محمد(ص) ستم کردند و نفرت از پیمان شکنان، منحرفان و مرتدان و برائت از انحصارطلبان در اموال، جزو نشانه های اسلام و ایمان خواهد بود.(77) در نامه امام به مأمون آمده است: دوستی اولیای الهی واجب است، چنان که خصومت با دشمنان خدا و بیزاری از ایشان و پیشوایشان فرض است و نیز انزجار از انحصار طلبان. و این نکته سخن رسول اکرم(ص) را در اذهان تداعی می کند که فرموده اند:

پنج کس هستند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای آنان را لعنت کرده ایم، آن فردی که در کتاب خدا آیه ای زیاد گرداند و فردی که سنت و سیره را فراموش کند و نیز آن شخصی که اموال عموم را به خود اختصاص دهد و آن را برای خویش حلال شمارد.(78)

امام رضا(ع) هشدار داده اند که کالاها و مواد حرام(نه تنها) مورد نیاز مردمان نیست بلکه تباه کننده و ویران گر و نابود کننده (هستی فرد و جامعه) است.(79)

دلیل این امر روشن است زیرا تکاثرطلبی و جمع اموال عمومی آن هم از طریق خلاف و نامشروع مایه فساد، طغیان و ظلم می گردد و جامعه اسلامی را به مرز سقوط نزدیک می کند زیرا اموال و امکاناتی که موجب صلاح و بقاء و رفاه مردم است در انحصار افراد خاصی قرار می گیرد و از دسترس نیازمندان و مصالح کلی جامعه دور نگاه داشته می شود که این وضع نتیجه ای جز نابودی و عقب افتادگی ندارد.

پی نوشت ها ـــــــــــــــــــــــ

80. معانی الاخبار، ج 1، ص 174.

81. بحارالانوار، ج 78، ص 348.

82. همان، ج 23، ص 32.

83. همان، ج 49، ص 165.

84. همان، ج 78، ص 356.

85. نگرشی بر مدیریت اسلامی، سیدرضا تقوی دامغانی، ص 52.

86. تحف العقول، ابن شعبه حرّانی، ص 438.

87. بحارالانوار، ج 8، ص 12.

88. سوره الرحمن، آیه 7.

89. الحیاه، ج 2، ص 449، تفسیر قمی، ج 2، ص 343؛ مسند امام رضا، ج 1، ص 375.

90. از جمله سوره حدید، آیه 25.

91. نک: المفردات، راغب اصفهانی، ص 543، مجمع البیان، طبرسی، ج 9، ص 198.

92. نهج البلاغه، ص 1290، الحیاه، ج 6، ص 412.

93. غررالحکم، ص 19، بحارالانوار، ج 78، ص 83.

94. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 272.

95. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق،ج 2، ص 24.

96. همان، ج 2، ص 101، الحیاه، ج 2، ص 418.

97. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 293 و 294.

98. مسند الامام الرضا(ع)، ج 1، ص 136.

99. الحیاه، ج 2، ص 489.

100. نگرشی بر مدیریت اسلامی، ص 121.

101. بحارالانوار، ج 14، ص 273.

102. سوره توبه، آیه 100.

103. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 45؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 184.

104. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 241.

105. کافی کلینی، ج 8، ص 230، الحیاه، ج 2، ص 222.

106. بحارالانوار، ج 49، ص 100.

107. صحیفه الرضا، جواد القیّومی الاصفهانی، ص 394.

108. کافی، ج 5، ص 111؛ مسند امام رضا، ج 2، ص 312.

109. بحارالانوار، ج 49، ص 165.

110. عیون اخبار رضا، ج 2، ص 159 و 160؛ معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 261.

111. الحیاه، ج 5، ص 232.

112. نهج البلاغه، ص 1019.

113. مکارم الاخلاق، طبرسی، مسند امام رضا، ج 2، ص 362.

114. کافی، ج 1، ص 410.

115. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 250.

116. نک: عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 318؛ معانی الاخبار، ص 79 و 80؛ مسند امام رضا، ج 1، ص 84.

117. مسند امام رضا، ج 1، ص 296.

118. التهذیب، ج 7، ص 77؛ مأخذ قبل، ج 2، ص 304.

119. وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 11، ص 49.

120. نهج البلاغه، ص 993، عهدنامه مالک اشتر.

121. تحف العقول، ص 174.

122. همان، ص 236.

123. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 35.

124. مسند امام رضا، ج 2، ص 315.

125. همان، ج 1، ص 292.

126. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 184.

127. همان، ج 1، ص 435.

128. همان، ج 2، ص 115.

129. کافی، ج 7، ص 16؛ مسند امام رضا، ج 2، ص 410.

130. صحیفه الرضا، ص 383.

131. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب طلب الریاسه.

132. همان مأخذ.

133. تحف العقول، مارُوی عن الامام علی بن موسی الرضا(ع) کلامه فی جوامع الشریعه، ص 421.

134. مبانی مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی، سید محمود حسینی (سیاه پوش) ص 346.

135. بحارالانوار، ج 78، ص 335.

136. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی.

137. سوره بقره، آیه 11.

138. سفینه البحار، محدث قمی، ج 2، ص 318.

139. تحف العقول، ص 326؛ الحیاه، ج 6، ص 200.

140. نک: عظمت و انحطاط مسلمین، مقدمه شهید مطهری در کتاب انسان و سرنوشت به قلم ایشان.

141. الحیاه، ج 3، ص 226.

142. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 144.

143. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 126؛ الحیاه، ج 3، ص 160 و ج 4، ص 345.

144. سوره نساء، آیه 5.

145. مکارم الاخلاق، ص 538.

146. غررالحکم، ص 191 و 190.

147. نهج البلاغه، ص 1050.

148. الحیاه، ج 4، ص 351.

149. امالی شیخ طوسی، ج 2، ص 283 ؛ سفینه البحار، ج 2، ص 431.

150. ثواب الاعمال، ص 309؛ الحیاه، ج 6، ص 352 و نیز بنگرید به الحیاه، ج 1، ص 304 و 368، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 141 و 142.

151. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 126.

152. معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 389 ـ 388.

153. خصال، صدوق، ج 1، ص 276؛ الحیاه، ج 4، ص 49.

154. بحارالانوار، ج 6، ص 60؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 102.

155. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 94 و 126 و 127.

156. مسند امام رضا، ج 2، ص 502؛ همان مأخذ، ج 2، ص 126.

157. کافی، کلینی، ج 2، ص 293.

158. بحارالانوار، ج 6، ص 93، علل الشرایع، صدوق، ص 592.

منبع:سایت hawzah.net