کلماتی برگزیده از کتاب مدیریت بر قلب‌ها نوشته کن‌بلانچارد

 

1-واداشتن انسان‌ها به درست کار کردن اندیشه بسیار مهمی در مدیریت است.
2-تنها تشویق‌های بجا مؤثر هستند اگر همواره بگوییم از همه کارهایتان سپاسگزارم، موضوع بی‌معنی می‌شود.
3-یک نفری که کارکرد ناچیز و نفردیگری که کارکرد برجسته دارد، بگوییم کارتان خوب است. نزد اولین فرد خنده‌دار و دومی از انگیزه می‌افتد.

4-آنان که از خود احساس خوبی دارند نتیجه خوبی هم ببار می‌آورند.
5-فعالیت‌هایی برای انسان انگیزه آفرین است که بازخوردی از نتیجه‌های دلخواه به وی برساند.
6-همواره می‌توان درباره خود دو احساس را برگزید، خوشبختی و شوربختی چرا کسی باید دومی را انتخاب کند؟
7- کارهای بی‌ارزش را خوب انجام دادن چه سود؟!
8-آنگاه که از یادگیری بازماندید به رشدخود پایان داده‌اید.
9-به جای سخت‌کوشی، هوشمندانه‌تر کار کنید.
10-برخی نوشته‌اند و جلوی چشمانشان است که « فقط ننشین، برو کاری انجام بده! »ولی من می‌گویم، تنها به هر کاری که پیش آمد مپرداز، کمی بنشین!
11- سخت آغاز کردن و سپس نرم شدن، آسانتر از نرم آغاز کردن و پس از آن به سختی گراییدن می‌باشد. رها کردن آسانتر ازسخت گرفتن است.
12- مدیران باید بدانند که کار خوب حالت سفر را دارد نه مقصد.
13- مدیر بهتر است مورد احترام باشد تا همه پسند.
14- فروتنان خود کم‌بین نیستند، تنها کم به خود می‌اندیشند.
15- کارکنان را دست بالا بگیرید تا آنان هم خود را شایسته‌تر بدانند.
16-زندانی کردن اندیشه‌های خوب درذهن همتای گوشه‌نشینی است
17- نمی‌توان خلاف وجدان کار کردن و احساس بدنداشت.
18- بزرگ بیندیشید! بزرگ عمل کنید! بزرگ باشید!
19- زندگی از آن شماست خودتان باید طرح آن را بریزید، همانگونه که می‌خواهید!
20-همینکه راه افتادید به یاد داشته باشید که همه سفرها با یک گام کوچک آغاز می‌شوند و گام به گام ادامه می‌یابند. از سفر لذت ببرید! نخستین گام در رسیدن به مقصد دانستن راه است.
21- رهبری فرمان بر مردم نیست، کار با مردم است.
22- نو امروزی، کهنه فرداست.
23-در جوانی سلامتی را در ثروت اندوزی فدا می‌کنیم و در پیری ثروت را در کسب دوباره سلامتی.
24- انسان‌ها خود خوبند، رفتارشان است که گاهی دردسر آفرین می‌شود.